هانا: ینی فردا میری؟
من: آره[الکی]
هانا: لازم نکرده-_- بمون.
[همدیگر را بغل میکنند]
+ نمیدونم چطوری توصیفش کنم ولی انگار رفتم توی شبای طولانی و غمناکی که احتمالا قراره صدای باد بیاد و من دلم برای هانا تنگ شده باشه . ای خدایا
مردادیه!...برچسب : نویسنده : masalan-inke بازدید : 113