پست موقت قدیم

ساخت وبلاگ

نقل است از شیخنا در هفته ی آخر کنکور چنان بر وی ریزش مو آمد که در داستان ها و افسانه ها نشنیده ایم و نخوانده ایم. وی اما انکار کنان به مریدان خویش درس زندگانی میداد و سخنان گهر بار خویش را با صبر و حوصله بر آنان دیکته میکرد. ناگاه روزی در غیاب شیخ، مریدان بُرِس پر موی وی را پیدا کردند و چنان بر سر خویش زدند و چنان بر شیخنا بگریستند که سرها غُر گشته و چشم ها کور. گویند مریدان که دیگر قادر به مریدی وی نبودند، از شور و عشق فراوان با خط بریل سخنان آن بزرگوار را ثبت میکردند که مبادا کلمه ای و نقطه ای از دهان مبارک شیخ بیرون بیاید و سیو نشود. :") شیخ آنان را مورد نکوهش قرار داد و شامپو سیر پرژک به دست در افق محو گشت...

+ یکی از مریدام نوشته بود اینو برام مثلا ایش:( =)

++این پست موقت بود(به تاریخ 97/4/3 ) خندم گرفت امروز بهش!

+++شیخ هنوز هم ریزش مو دارد . روش های تجربی خود را برای اوی سِند فرماعید.

مردادیه!...
ما را در سایت مردادیه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : masalan-inke بازدید : 127 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 1:37